همايش 5هزار نفري زنان
سلام امير محمدم
خوبي ماماني ؟
مامان الان خسته است
انگشتام توان نوشتن ندارن ،ولي برات تعريف ميكنم كجا رفته بودم؟ وچي شد ؟
موضوع از اين قراره كه امسال به مناسبت روز زن در تالار بزرگ كشور يه همايش به نام همايش 5هزار نفري تجليل از 50زن برگزيده برگزار شد ،
ديروز دعوتنامه داده بودن منم با بقيه همكاران كه روي هم رفته 50 نفر مي شديم رفتيم
وزارت كشور تالار بزرگ كشور رفتيم اونجا مستقر شديم البته مي خواستيم طبقه اول بريم كه گفتن پر شده بنابراين ما رفتيم طبقه دوم ، قرآن خوندن ، مشاور رئيس جمهور صحبت كرد بعد سرود
، ساعت 11 شده بود نوبت سخنراني رئيس جمهور بود كه همكارا گفتن ديرشون شده وبايد برگرديم بنابراين از سالن بيرون اومديم ورفتيم بيرون تازه داستان از اينجا شروع مي شد كه راننده سرويس كه اسمش آقا جواد بود پيداش نمي كرديم بعد از كلي پياده روي البته هوا هم گرم بود به موبايل آقا جواد زنگ زدن اون گفت كه دو خيابون بالاتره اونجا بود كه صداي بچه ها در اومد سرتو درد نيارم كه بعد از مدتي سرويس اومد و ما به سازمان برگشتيم اول از همه اومدم سراغ گل پسرم ، خاله ميترا گفت سوپ خوردي البته فقط آباشو وموادشم بيرون ريختي بعد هم گل پسرمو اوردن پايين ، منم يه خورده باهات بازي كردم
بعدشم اومده سازمان تو اتاقم الان هم كه مشغول نوشتنم
اينم شرح حال امروز
دوست دارم خيلي زياد