امير محمدامير محمد، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 13 روز سن داره

میوه دلم

بي مقدمه

1391/5/3 12:32
نویسنده : مامان
773 بازدید
اشتراک گذاری

سلام امير محمدم امروز 2سال و 2ماه و 9روزه ،كه جمع 2نفري من وبابا ، 3نفري شده واتفاقات شيرين وتلخ زيادي  افتاده ،

خيلي حرف دارم برات بنويسم ولي نمي دونم چرا اصلا حوصله نوشتن ندارم هرروز مي گم فردا مي نويسم اما نمي دونم اون فردا كي مي ياد

دعا كن براي ماماني با اون دستهاي كوچكت ، ماماني خيلي خسته است ، ازبس كه با كسي حرف نزدم ديگه داره يادم ميره چي بگم ، چي بنويسم و.... تمام حرف زدنام شده تلفني اونا با مامان بزرگ و خاله جالب اينه  وقتي رودررو  همديگه رو مي بينيم حرفي براي گفتن ندارم ، هرچي بابابزرگ ومامان بزرگ دايي و خاله ميگن چه خبر ؟ منم ميگم سلامتي انگار توي چند ماهي كه همديگه رو نمي بينيم هيچ اتفاقي نفتاده زمين وزمان وايساده بوده وآب از آب تكون نخورده و..................

امير محمدم بد جوري دلم گرفته و اشك تو چشمام جمع شده ،نمي دونم چي مي خوام ؟ولي احساس كمبود مي كنم انگار يه چيزي رو گم كردم ............

خدايا از اين وضعيت نجاتم بده ....................................................

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامانی حلما
9 شهریور 91 8:17
خدا بد نده مامانی چی شدی ؟

دلتنگم دلتنگگگگگگگگگ
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به میوه دلم می باشد