امير محمدامير محمد، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 22 روز سن داره

میوه دلم

دفتر خاطرات ني ني قهرمان (قسمت سوم )

1390/4/7 9:37
نویسنده : مامان
487 بازدید
اشتراک گذاری

(برگرفته از وبلاگ ني ني ما لبخند خدا )

نی‌نی قهرمان و اعضای خانواده

تاریخ: تاریخ، جغرافیا، علوم و ... می‌دونم که همشون کتاب درسند و باید یه کم که تپل شدو بخونمشون!! niniweblog.com

روز: عزیزم اطلاعاتم بالا رفته! اون که تو می‌گی رزه که بابام واسه تولد مامان گرفته بود، niniweblog.com ولی مامان بعد این که اونو از پنجره انداخت بیرون، گفت: مرده شور اون کادوتو ببرن! برو از شوهر انسی جون یاد بگیر که آقاش واسه روز تولدش سویچ یه ماشینو بهش داد! niniweblog.comبابام که نمی‌خواست کم بیاره دست کرد تو جیبشو سویچ اون پیکان گوجه‌ای مدل 56 داد به مامان و گفت: بیا عزیزم! این سویچ ... اینم کارت سوخت!! ولی قبلش ببرش پیش اوس اکبر که یه نگاهی به چهارستونش بندازه و بهت بگه که چقدر روپاست... که مامان پرید وسط حرفشو گفت: خوب دیگه چی؟ بابامو قیافه حق به جانبی گرفت و گفت: من که ندیدم تا حالا دندون اسب پیشکشی رو بشمارن!! در پایان نتیجه می‌گیریم که پیکان گوجه‌ای مدل 56 همان اسب است که دوندونش را نمی‌شمارند!!

niniweblog.com

ساعت: دیواری! niniweblog.com

مکان: منزل بابای بابام که گرچه قدش از بابای اورجینالم کوتاهتره! ولی روزی صد دفعه بهم میگن: عزیزم! بگو بابا بزرگ!! niniweblog.com

موقعیت: آقا چرا همه سوالای سختو از من می‌پرسین! من اگه خیلی بلد بودم همون دفعه اول جوابشو می‌نوشتم که شما هر دفعه واسه سه خط خاطره نوشتن از من نخوای اولش داستان حسین کرد شبستری رو واست بنویسم!!

شرح داستان: راستش از روزی که از اون مسابقه نابرابر niniweblog.com که به شکست مفتضحانه من انجامید، niniweblog.com به خونه برگشتم تا امروز همه اعضای خانواده که امروز همه سعی می‌کنند یه جورایی بگن که چیه من میشن، بیشتر اوقات دمغم و تو خودمم! راستش واسه ما قهرمانا افته که بعد از شکست اطرافیان تظاهر کنند که چیزی نشده! تازه بعد از اون هرکی میاد با خودش شیرینی میاره و یه دستی به لپ و لوچم میکشن و بوسم می‌کنند و بعدشم از شیرینی میهمان قبلی یه چندتایی می‌خورن و پا میشن و میرن!

من که نفهم نیستم niniweblog.com و میدونم اینا واسه اینه که من روحیمو از دست ندم و تو مسابقه برگشت جبران کنم! مخلصش این که امروز همه تو خونه همون بابایی که تعریفشو شنیدین جمع شدن تا دور از هیاهو خوشونو به من معرفی کنند و به همه بگن: همه نی‌نی، نی‌نی همه!!

اون آقاهه که بر خلاف بابام موی وسط کله سرشو آورده جلو لب و بینیش، بابا بزرگمه!! niniweblog.com البته خیلی هم بزرگ نیست! اما من دوستش دارم، چون روزی صد دفعه وقتی گریه می‌کنم، داد می‌زنه: فلانی صدای تلویزیونو کم کن و همه بهش می‌خندن و به من نیگا می‌کنن و میدونم که این جمله نهایت عشق یه بابا بزرگ به نوشه!! خوشبختم بابا بزرگ! niniweblog.com

اون پیر زن مو قشنگ که از میون این همه رنگ موی سرشو به رنگ سفید در اورده مامان بزرگه! ایشون تبحر خاضی در خواباندن من داره و وقتی همه از خوابیدن من نا امید می‌شن niniweblog.com همین خانوم خوش صدا میگه: برین کنار، همین الان با لالایی خوابش می‌کنم! من که این موها رو تو آسیاب سفید نکردم!! niniweblog.com

راستش من نمی‌دونم موهاشو تو آرایشگاه آسیاب سفید کرده یا نه! اما می‌دونم تنها صدایی که من باهاش از خواب بیدار نمی‌شم و به عکس باهاش می‌رم به خواب همین آواز مادر بزرگه که با یه چیز شبیه لالالا...لالالا شروع می‌شه!! niniweblog.com

اون خانوم که بابایی روزی صد دفعه بهش میگه: خانومی نپرس هیکلم بعد از زایمان بچه زشت نشده! niniweblog.com مامانمه! اما نمی‌دونم چرا بابام بهش میگه: خانوم! بابا بزرگ و مادر بزرگ اینجام بهش میگن: عروس گلم و اون مادر بزرگ و بابا بزرگم بهش میگن: دخترم!! این سوسول بازیا چیه؟ ادم باید یه نام داشته باشه مث من، که عالم و آدم بهم میگن: نی‌نی قهرمان! niniweblog.com کار ایشون اگه تلفن به عمه و خاله و زن عمو و زن دایی و بابام و سی چهل تا از زنای همسایه بزارن، عوض کردن مای بی‌بی من و هزار تا کار دیگه است! ایشون به بنده شیرم میدن که یه چیزی تو مایه‌های دوپینگه! من موندم که چرا مامان منو همون دقیقه اول دوپینگ ندادن تا اون جور شسکت نخورم! niniweblog.com

اون آقا که مامان خانوم  واسه روز تولدش، روز تولدم، روز مادر، سالگرد ازدواجشون و حتی روز بزرگداشت عمر خیام ازش کادو می‌خواد، بابامه! niniweblog.com ایشون نان آور خانواده است اما بیشتر روزا همون کادوها را میاره که گفتم... در پایان نتیجه می‌گیرم که اگه یه روز بابا نان نیاره من می‌میرم! اما اگه تو اون روزایی که گفتم کادو نیاره یا زبونم لال کادوش از کادوی انسی جون مامان کمتر باشه، این خودشه که می‌میره!! و از اونجایی که اون نان آور خانواده و اگه بمیره خانواده ما از بین میره و بعدش به همین ترتیب خانواده‌ها از بین می‌رن و بعدش یه روز روزنامه می‌نویسه: و نسل بشر از بین رفت! niniweblog.com اما چون اصولا بشری نمونده که اون روزنامه رو بخره و بخونه، اونم ورشکست می‌شه  و میاد به ... اه اه اه دارم چی می‌گنم واسه خودم! بقیه‌ش بمونه واسه یه روز دیگه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

زیبا
9 تیر 90 16:04
سلام دوست من با اولین بخش از تصاویر مناسبتی با موضوع بعثت پیامبر (ص) به روزم . منتظر حضور گرمت در وبلاگم هستم
سودابه
11 تیر 90 14:10
جالب بود . موفق باشید .
زیبا
15 تیر 90 18:28
سلام با نوشیدنی های تگری و خنک توی این هوای گرم منتظرتم
زیبا
17 تیر 90 15:40
سلام زیبــا ســاز بــرای مـــا با دو موضوع به روز شد اعداد متحرک و حروف متحرک منتظر حضورت و نظرت برای هر دوتا پست هستم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به میوه دلم می باشد